پرنسس زهراپرنسس زهرا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
محمد قشنگممحمد قشنگم، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
مامان مهربونممامان مهربونم، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
بابای مهربونمبابای مهربونم، تا این لحظه: 44 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
وبلاگ زیبای منوبلاگ زیبای من، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
سینا کوچولوسینا کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
دانیال کوچولودانیال کوچولو، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
ساره کوچولوساره کوچولو، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
ساجده (دختر عموم)ساجده (دختر عموم)، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
محدثه (دختر عمه ام)محدثه (دختر عمه ام)، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
زینب(دختر عمه ام)زینب(دختر عمه ام)، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
دوست قشنگم بیتادوست قشنگم بیتا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
دوست نازم نرگسدوست نازم نرگس، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
دوست زیبایم زهرادوست زیبایم زهرا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
دوست مهربونم عارفهدوست مهربونم عارفه، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
دوست باحالم سارادوست باحالم سارا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره
دوست خوبم فائزهدوست خوبم فائزه، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
حانیه(دختر عموم)حانیه(دختر عموم)، تا این لحظه: 22 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
فاطمه(دختر عمه ام)فاطمه(دختر عمه ام)، تا این لحظه: 23 سال و 23 روز سن داره
دوست مجازیم ستایشدوست مجازیم ستایش، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
دوست عزیزم حنانهدوست عزیزم حنانه، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

3 تا فرشته کوچولو

دنیایی از خاطرات پرنسس زهرا عاشق بچه ها

یک روز خوب با عارفه و مهدیسا

1399/8/16 11:46
نویسنده : پرنسس زهرا
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم

اومدم خاطره اون روزی که با عارفه و مهدیسا رفتیم بوستان نرگس رو براتون بگم

راستش من کلاس چهارم که بودم یکنفر اومد تو مدرسمون و افتاد کلاس من یعنی سرو

من اولاش از این دختر خیلی خوشم نمیومد و بهش محل نمیدادم

بعد یک روز معلممون خانم الماسپور بچه هایی که درسشون قوی بود رو تو کلباس نگه داشت و اونایی که درسشون یکم ضعیف تر بود رو فرستاد بیرون کلاس

از قضا من رو نگه داشت و این دختر رو بیرون کرد/....

بعدش به ما گفت هر کدومتون یکی از این بچه ها رو انتخاب کنین تا باهاشون درس هارو کار کنین تا قوی تر بشن

خلاصه همه یه نفر رو انتخاب کردن و من یکی دیگه از بچه ها موندیم 

اونم یکنفر رو انتخاب کرد و فقط من و همون دختر موندیم

من واقعا دوسش نداشتم و نمیخواستم باهاش کار کنم

ولی تصمیم خودمو گرفتم و رفتم با قاطعیت گفتم خانم من نیازاده رو میخوام

اونم گفت(ممنون زهرا جون امیدوارم سرگروه خوبی باشی)

و خلاصه از اونروز من و عارفه نیازاده با هم دوست شدیم و خداروشکر درس عارفه تا اخر سال عالی شد و اخر سال از من بسیار تشکر کرد

معلممون هم خیلی تشکر کرد ازم  و واقعا خوشحال بودم که تونستم درس یکی رو بهتر کنم

البته درس عارفه خیلی هم بد نبود فقط بی دقتی میکرد و من اینو متوجه شدم

هر هفته تمرین بهش میدادم مثلا تو یه برگه a4  دو سه تا سوال از هر درس مینوشتم و شنبه بهش تحویل میدادم و باید تا شنبه هفته بعد بهم تحویل میداد و منم گزارش کار رو به خانم الماسپور میدادم

ولی عارفعه سال بعد از مدرسمون رفت چون خونشون دور بود به مدرسه و اذیت میشدند

ولی از اون سال ما سالی یه بار با هم قرار میزاریم بوستان نرگس و لهم هدیه میدیم و بازی میکنیم

سال 98 که رفتیم و اما امسال که 29 شهریور بود و باهم دوباره قرار گذاشتیم و با رعایت پروتکل بهداشتی همو دیدیم

اندفعه اون خاله و دختر خالشم اورده بود که دختر خالش کلاس سوم بود و اسمشم مهدیسا بود

خلاصه ما اول هدیه هارو بهم دادیم بعد اومدیم بریم پیست دوچرخه سو.اری که دیدیم بسته اس

ناراحت شدیم ولی هنوز 2 بازی دیگه وجود داشت

رفتیم ترامپولین و بعد اومدیم یکم خوراکی خوردیم و بعدش رفتیم پارک بادی

قبل از ما همه رو ضد عفونی کردن و بعد ما رفتیم تو خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوش گذشت

بوستان نرگس یه پارک زنانه خیلی خیلی بزرگه و یه عالمه چیزای تفریحی داره و فضاشم سرسبز و عالیه

و نزدیک ساعت 7 و نیم بود که از هم خداحافظی کردیم و رفتسیم خونه هامون

اونروز خیلی به من و محمد خوش گذشت چون محمدم با خودم برده  بودم

من و عارفه هدیه های کوچیک بهم میدیم و از این هم خوشحالیم

اینم هدیه هام^^

وای فقط اون اویز سیر رو نگا کن

اینم چهارمین نقاشیمون که فکر کنم از همش بهتر شده(.

اخه من قربون خودت و اون نق4اشی های خوشگلت بشم محمد عزیزم

فقط شما اون اولی رو نیگا کنین! چه ادم چاقی

اخری هم چه ادمای عصبانی😪

خب پست امروزم تموم شد*

راستی بچه های لطفا تو یکی از پستاتون به من یاد بدید چجوری نوشته هارو رنگی کنم

تخه من کامپیوتر میام بلد نیستم

دوستتون دارم 

تا یه پست دیگه خدانگهدار

پسندها (3)

نظرات (0)